چرا سازمان نظام روانشناسی، نمایندهی روانشناسان نیست؟
اخیرا سازمان نظام روانشناسی اقدام به انتشار لیستی از ناروانشناسان یا روانشناسان زرد کرده است که میتواند نمادی از کارکرد این سازمان در سالهای اخیر باشد.
نخست اینکه انتشار چنین لیستی جز بازتولید «گفتمان دیگری ساز» و ساخت « ما-آنها»، ما روانشناسان مجوز دار، خوبیم و آنها که بی مجوزند، بد» چه کارکردی دارد؟ اگر قرار بر این است که این لیست جامعه را از خطرات مفاهیمی مانند قانون جذب حفظ کند، باید به اطلاع سازمان نظام روانشناسی برسانم که به گزارشهای تجاوز یا مرزشکنی درمانگران صاحبنام و هزینههای نجومیای که از مراجعان میگیرند توجه کند. چرا که گفتمان قانون جذب و افرادی مانند فرهنگ هلاکویی خود جای خود را در جامعه باز کردهاند و دیگر کار با یک انتشار لیست ترمیمپذیر نیست. آن زمان که همکاران روانشناسم از خطرات این گفتمان میگفتند، نشنیدید و در این مقطع این لیست را منتشر میکنید؟ آن زمان که جامعه ی روانشناسی از هلاکوییها حرف میزد، گذشته است. حالا جامعه ی روانشناسی مشغول خواندن گزارشهای تجاوز درمانگرانی است که حتی مجوزشان به تعلیق درنیامده است. اکنون صحبت از جلسات با هزینهی چهارمیلیون تومانی است! آسیب این موضوعات به هیچ وجه کمتر از افراد منتشر شده در لیست شما نیست. اما دیر واکنش نشان دادن از خصایل شماست و از این روست که انتظاری نیست که به این موضوعات واکنش نشان دهید.
یکی از مهمترین مطالبات روانشناسان دریافت آموزش رایگان در دانشگاه است، آموزشی که ما را ناچار به روآوردن به نهادهای خصوصی و پرداخت هزینههای گزاف نکند و ما را برای درمانگرشدن آماده کند. دانشجویان روانشناسی برای درمانگر شدن دو راه دارند یا باید به کلینیکهای خصوصی هزینه های گزاف بپردازند، یا عطای درمانگر شدن را به لقای آن ببخشند. آیا هرگز به ناامیدی دانشجویی که از شهری دور به تهران آمده و با دست خالی به شهرش بازگشته است گوش داده اید؟
این هزینه های گزاف، منحصر به دانشجویان نیست. روان درمانی در عمل کالای لوکسی است که صرفا قشر خاصی از جامعه امکان بهره بردن از آن را دارند. آن بخش از طبقه ی میانی جامعه که شاید قدرت استفاده از خدمات سلامت روان را داشته است نیز به سبب گرانی، بیکاری و فقر از این اندک امکان خود نیز محروم میشود. آیا هرگز سر از کلینیکهای خصوصی خود در مناطق مرفه نشین بیرون آورده اید و هر روز فقیر شدن مردم را دیده اید؟ مردمی که دیگر آن قدر رنجور شدهاند که فرصت فکر کردن به «قانون جذب»، یا «روابط نخستین» خود را ندارند. مردمی که غم نان نمیگذارد به مفاهیمی مانند شادی یا هرآنچه ما در دانشگاه خواندهایم فکر کنند. اما روزهایی بود که میخواستند، اما شما سکوت کردید تا از همین «قانون جذب» آسیب ببینند. حالا به این پیکر زخمی لیست میدهید؟ بهتر نیست به لیست خرید خالیشان توجه کنید؟
سازمان نظام همواره به وقایع اجتماعی و رنج مردم بی توجه بوده است. رنجی که ما روان شناسان در اتاقهای کوچک خود هر روزه شاهد آن هستیم و هر روز بیشتر از پیش پی میبریم که رنجی نه فردی بلکه اجتماعی است.
آیا هرگز به روایت استثمار روانشناسان در کلینیکهای روانشناسی گوش داده اید؟ به «پکیجهای درمانی» که به مردم تحمیل می شود؟ مردمی که ناچارند پکیجهای ده جلسه ای کلینیکهای معروف را یکجا بخرند؟ به روانشناسانی که مجبورند این پکیجها را بفروشند، چه طور؟
اما خطاب به همکارانم میگویم: گوش سازمان نظام روانشناسی نسبت به کدام یک از دغدغههایی که گفتم شنواست؟ دغدغه هایی که صرفا کوتاه و تیتروار به هر یک پرداختم.
دست کم سالها طول کشید تا سازمان نظام روانشناسی بخواهد به مردم بگوید:« قانون جذب، روانشناسی علمی نیست.» فکر میکنید چند سال طول میکشد تا بخواهد بگوید فلان درمانگر پرونده ی تجاوز حل نشده در قوه ی قضاییه دارد؟ چند سال دیگر طول میکشد تا بخواهد فکری به حال استثمار در کلینیکها و بیمهی مراجعین کند؟ و چند سال دیگر طول میکشد تا بخواهد واکنشی به وقایع اجتماعی نشان دهد؟ تا آن روز پیر نشده ایم؟
مولود سلیمانی، روانشناس بالینی